بیوگرافی مهدی پاکدل :
مهدی پاکدل
متولد : ۱۰ تیر۱۳۵۹ در اصفهان
مجرد است.
گرافیست است
از شلوغی خوشش نمی آید.
عاشق هیجان است و از خرافات متنفر است.
خوش قول است.
همه رنگها را دوست دارد.
هنرپیشه مورد علاقه اش جانی دپ است و سریال هزاردستان را دوست دارد.
پاتوقش تئاتر شهر است.
طراحی و اجرای ده ها پوستر تئاتر
تدوینگر در استودیو نماهنگ اول از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۱
گرافیست در کانون تبلیغاتی تینانوا از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۳
کارگردانی فیلم کوتاه رقص مردان روی شیب در سال ۱۳۸۲/ منتخب در جشنواره فیلم های کوتاه سونی و اکران در کشورهای اسپانیا، آمریکا و فرانسه
برگزیده به عنوان یکی از سه گرافیست جوان در فستیوال تصویر سال/ ۱۳۸۵
عکس های مهدی پاکدل + بیوگرافی کامل + مصاحبه
فیلمشناسی :
سینما:
آبی/ حمید لبخنده/ ۱۳۷۸
قرارهای اینترنتی/ حسین قناعت/ ۱۳۸۲
ماهی ها عاشق می شوند/ علی رفیعی/ ۱۳۸۳
شبانه/ امید بنکدار و کیوان علی محمدی/ ۱۳۸۳
مصائب دوشیزه/ مسعود اطیابی/ ۱۳۸۵
مخمصه/ محمد علی سجادی/ ۱۳۸۵
تلویزیون :
سریال با من بمان/ حمید لبخنده/ ۱۳۸۱
تله فیلم یک روز معمولی/ حسن فتحی/ ۱۳۸۲
سریال مروارید سرخ/ شاپور قریب و مسعود رسام/ ۱۳۸۳
تله تئاتر خاموشی دریا/ حسین عاطفی/۱۳۸۴
سریال اولین شب آرامش/ احمد امینی/ ۱۳۸۴
سریال ما چند نفر/ فیاض موسوی/ ۱۳۸۵
:تئاتر
جنبش انفیه در کلکته/ سیروس شاملو/ ۱۳۷۶
ریچارد سوم/ داوود رشیدی/ ۱۳۷۸
سیاها/ حامد محمد طاهری/ ۱۳۷۸
بعد از مگریت/ مریم مجد/ ۱۳۷۹
دیر راهبان/ فرهاد مهندس پور/ ۱۳۸۰
پای دیوار بزرگ شهر/ حسن معجونی/ ۱۳۸۱
قهوه ی تلخ/ شبنم طلوعی/ ۱۳۸۲
روی زمین/ افروز فروزند/ ۱۳۸۲
بی شیر و شکر/ مهرداد ضیایی و حمید امجد/ ۱۳۸۳
همسایه ی آقا/ حسین کیانی/ ۱۳۸۵
مصاحبه :
مهدی پاکدل
_ یک بیوگرافی کوتاه از خودتان برایمان بگویید؟
پاکدل: در سال ۱۳۵۹ در اصفهان، جایی که فکر میکنم قافله هنر آخرین لنگرش را انداخته باشد، به دنیا آمدم. شش فرزند و من فرزند آخر هستم. در یک فاصله بیست ساله به دنیا آمدیم. برادر بزرگم حسین، سپس سه خواهر، بعد مسعود به دنیا آمد که عکاس سینماست و تهتغاری خانواده هم من میباشم.
_ چه شد رو به هنر هفتم آوردید؟
پاکدل: بهتر است به جای این که بپرسید چه شد که پناه به هنر بردم، از بقیه بپرسید چرا به این وادی وارد نمیشوند. علتش معلوم است. بیش از حد به کیفیت زندگی باور دارم. من هم جاودانگی را دوست دارم و جاودانگی در ذات هنر است، خب از جایی بیاد شروع میکردم.
چند سال پیش از هجرت به تهران در رشته گرافیک دانشگاه آزاد پذیرفته شدم، از این رو به تهران آمدم. برادرم آن زمان مدیر تئاترشهر بود. لذا آن ساختمان استوانهای، بهترین دانشگاه علمی و عملیام شد. مدتی این در و آن در زدم تا خودم را پیدا کنم. سپس به شکل جدی در کلاسهای پانتومیم سیروس شاملو شرکت کردم. بعد از مدتی جذب تئاتر شدم و رشته گرافیک را در کنار فعالیتهای تئاتری با طراحی پوستر و بروشور برای نمایشهای مختلف دنبال کردم. در سال ۷۶ اولین بازیام را در نمایش اثر سیروس شاملو به صحنه بردم. پنج، شش سال مداوم و نفسگیر تئاتر کار میکردم تا این که در اولین کار تلویزیونیام به نام کاری از حمید لبخنده، ایفاگر نقش شدم. در آن مجموعه با حمیدرضا پگاه، یکتا ناصر، سام درخشانی و سولماز غنی همبازی شدم. سپس در فیلم تلویزیونی برای حسن فتحی بازی کردم. بعد در مجموعه کار مسعود رسام نقش علی کابوی را پذیرفتم که از شبکه تهران پخش شد.
_ و فیلم سینمایی چطور؟
پاکدل: سینما را هم با لبخنده شروع کردم. اولین فیلمام بود. پس از آن در کار آرش معیریان، کار حسین قناعت و کار دکتر علی رفیعی و آخرین فیلمام هم است که هنوز منتظر اکران آن هستم.
در شبانه در کنار هدیه تهرانی بازی کردم، از او بسیار آموختم؛ او تنها بازیگر خوبی نیست، انسان بزرگی هم هست. فکر میکنم این فیلم تابستان اکران میشود.
_ از نقش برادر بزرگتان، حسین پاکدل بگویید؟
پاکدل: به هر حال برادرم در تمامی زمینهها، مرا راهنمایی میکرد. البته پدر و مادرم هم بیتاثیر نبودند. وقتی خوب نگاه میکنم میبینم، نقش مادرم در تربیتم پررنگتر از دیگران است. مادرم اصالتا یزدی است. یزدیها بیکاری و بیهنری را عار میدانند. تا حدودی این حالت در اصفهانیها هم هست. این وسط من شدم عصاره فرهنگ تربیتی یزدی و اصفهانی. باور کنید از وقتی خودم را شناختم، در خانواده به خصوص وقتی دو برادر بزرگم در کنارم بودند، صحبتها پیرامون هنر بود. سینما، تلویزیون، تئاتر و ادبیات. بسیاری از چهرههای حرفهای و مطرح سینما، تئاتر و ادبیات اغلب به خانه ما رفت و آمد داشتند. برادر بزرگم چندین دوره مدیر جشنواره بینالمللی فیلم اصفهان بود. وقتی به اصفهان میآمد، همراه خود امواج فراگیر هنر را از همه جای عالم در قالب شخصیتهای سینمایی به زادگاهم میآورد. از همان نوجوانی این موجها مرا هم گرفت. با خود عهد کردم برروی این امواج سهمگین شنا کنم. فکر میکنم تاکنون توانسته باشم چند موجک را با سربلندی رد کرده باشم. به هر صورت خانواده خیلی کمکام کردند. به تهران که آمدم تنها نبودم، باز هم در میان خانواده بودم. خانوادهای که تمام ۲۴ ساعت زندگیشان با هنر معنی مییافت. من این توفیق را داشتم که با بسیاری از بزرگان هنر این سرزمین از نزدیک همنشینی کنم. این اقبال بلندی است که تو این امکان را بیابی که همنشین کسانی باشی که سراسر ایران در تمنای یک لحظه اندیشان هستند. همه اینها زمینهای شد تا در آثار درخشانی در تئاتر از جمله دیر راهبان، سیاها، قهوه تلخ، بیشیر و شکر، ریچارد سوم و در سینما در فیلم ارزشمند ماهیها عاشق میشوند حضور یابم.
مهدی پاکدل
_ میخواهیم کمی از اولین شب آرامش صحبت کنید؟
پاکدل: تصویربرداری این مجموعه هفت ماه طول کشید و از آنجا که محیط بسیار دوستانه بود، هر روزش برای ما خاطره بود. هر روز صبح که در صحنه حاضر میشدیم، خود را با عشق به مکان فیلمبرداری میرساندیم که جا دارد از تشکر کنم، چون وضعیت بسیار خوبی به وجود آوردند. تصویربرداری از خردادماه ۸۴ آغاز و بهمنماه به پایان رسید.
_ خاطرهای در زمان فیلمبرداری این مجموعه برایمان بگویید.
پاکدل: این دیگر جوابی کلیشهای است، چون هر روز این حرفه خاطره است، باور کنید که به این شکل است، اما در یکی از شبهای زمستان مشغول فیلمبرداری بودیم. ماه رمضان لوکشین در تهران بود. اما من باید با یک پیراهن نازک بهاری بازی میکردم و از دهانم هم نباید بخار بیرون میآمد. ساعت چهار صبح بود که عوامل تولید سریال، در یکی از خانههایی را که برای سحری بیدار شده بودند، زدند و از آنان یخ گرفتند. من یخ را در دهانم گذاشتم تا این که از دهانم بخار بیرون نیاید و مشخص نشود که تصویربرداری در زمستان انجام پذیرفته است.
_ در چند سال اخیر کمتر پیش آمده مجموعه تلویزیونی
این چنین گل کند. دلیلش چه میتواند باشد؟
پاکدل: از کار حرفهای توقعی هم غیر از این نمیرود. به نظر من این یک حس گروهی است. زمانی که کار در حال ضبط است، شما متوجه خواهید شد که کار خوب از آب در میآید. به هر حال یک گروه حرفهای با هدایت یک کارگردان صاحب سبک و باتجربه، میتواند خیلی مثمرثمر واقع شود و در اولین شب آرامش هم این مسایل به چشم میخورد. من خیلی خوشحالم که علیرضای اولین شب آرامشام.
_ شما ۲۶ سال سن دارید، از ۱۷ سالگی هم در عرصه
هنر بودید، یعنی نه سال… میتوانید بگویید فضای سینما چگونه
است؟
پاکدل: به نظر من هنری است جدی و متعالی. انسانساز و اندیشهورز. به نظرم میرسد بهتر است سینمای ایران قدری واقعبینانهتر به مسایل خانوادهها و جوانان بپردازد. در این زمینه مسایل و مشکلات بیشماری داریم و تصورم بر این است که حل این معضلات تنها از عهده سینما بر میآید. اکنون هم از لحاظ علمی سینمای ایران در حال اقداماتی هست، اما کم است، باید خیلی بیشتر از این تلاش کرد.
بیوگرافی و عکس مهدی پاکدل به همراه مصاحبه با وی
_ در حال حاضر تلویزیون موفقتر است یا سینما؟
پاکدل: به نظرم این دو رسانه اصلا قابل قیاس با هم نیستند. هر کدام برای خود تعریف و کارکردی دارند، برای این مقصود هم ابزار خاص خود را دارند. سینما پدیدهای اختیاری است و تلویزیون تا حدودی رسانهای غیراختیاری. سینما محدودیت و محدودیتهایی خاص خود را دارد. تلویزیون از لحاظ گسترش دامنه پخش حد و مرز ندارد، اما سینما با جمعیت اندکی سر و کار دارد، ولی تلویزیون با انبوه میلیونی. در حال حاضر در کشور ما هر کدام وظایف خود را انجام میدهند، هر چند متاسفانه گاه آثاری بر پرده سینما میبینیم که کپی دست سوم از همان سریالهای تلویزیونی است، ولی به هر صورت باید واقعبینانه قضاوت کنیم. الان هم سینما و تلویزیون ما جایگاه معتبری در سطح بینالمللی دارند. کافی است با کشورهای هم جوار آسیایی یا اروپای شرقی و حتی آمریکای لاتین قیاس کنید من باور دارم سینمای ما، به ویژه سینمای مولف ما در بسیاری از زمینهها و محصولات کشورهای اروپایی پیشی گرفته است و این مباهات دارد. این که هنرمندان و سینماگران ما، با زیرکی محدودیتها را تبدیل به فرصتهای هنری کردهاند، قابل ستایش است. با این تحلیل من هر دو رسانه را موفق میدانم. طبیعی هم هست که این موفقیتها توقع ایجاد میکند و افق ایدهآلها را بالا میبرد.
_ هنوز هم به تئاتر وابستگی دارید؟
پاکدل: تئاتر یک زمان از وضعیت خوبی برخوردار بود، اما در سالهای اخیر نغمههای خوشی به گوش نمیرسد. باور کنید به خاطر نزدیکی با برادرم که چندین سال در مدیریت تئاتر کشور بود نمیگویم، بگذارید بگذریم! در یک کلام بگویم تئاتر عشق است. اجازه بدهید صحبتم را کاملتر کنم. آدمها گاهی اوقات به خاطر پول دور هم جمع میشوند، اما در تئاتر بحث مالی نیست و آدمها به خاطر یک حس دیگر گرد هم میآیند. در تئاتر تشابهات ذهنی و عشق است که افراد را گرد هم میآورد.
_ چرا کار گرافیک را نیمه کاره رها کردید؟
پاکدل: رها نکردم. من با هنر گرافیک زندگی میکنم و مدام در حال طراحی پوستر برای این و آن هستم، شاید روزی نمایشگاهی از آثارم ترتیب دهم، ولی تلویزیون و سینما خیلی وقتم را گرفته است.
_ در کتابخانهتان، خیلی کتاب میبینیم، چه کتابهایی را زیاد
میخوانید؟
پاکدل: بیشتر رمان و فلسفه.
_ و قابی از ارنستو چهگوارا
روی دیوار میبینیم.
پاکدل: من انقلاب آمریکای لاتین را دوست دارم، خیلی شبیه ما هستند. وقتی به دور و برم نگاه میکنم و به تاریخم مینگرم، وقتی به کسانی فکر میکنم که از سرزمینم مردانه دفاع کردند، فکر میکنم ما هزاران چهگوارا داشتهایم، ولی خب من زیبایی نهفته در پس چشمان این چریک جذاب را دوست دارم. میدانم نمیشود، ولی دوست دارم جای او در یک اثر بازی کنم.
_ نوجوان که بودید دوست داشتید
بیوگرافی و عکس مهدی پاکدل به همراه مصاحبه با وی
نقش چه کسی را بازی کنید؟
پاکدل: دوست داشتم، روزی جای استاد انتظامی، پرستویی، پورحسینی و شکیبایی باشم. در فیلمی که روبهروی کیانیان بازی میکردم، بغض گلویم را گرفته بود، البته از خوشحالی. باورش کمی مشکل بود، که روبهروی ایشان دارم بازی میکنم و سپس از ایشان رخصت گرفتم، ایشان هم به من کمکهای زیادی کردند.
_ در زندگی عادی فیلم
بازی میکنید؟
پاکدل: نه! تنها رندانه بامزگی میکنم. البته شوخی زیاد میکنم.
_ اهل ورزش هم
هستید؟
پاکدل: اصفهان که بودم شنا میکردم، به طور حرفهای. در حال حاضر که در تهران هستم صخرهنوردی میکنم. البته اگر سر صحنه فیلمبرداری نباشم، به طور مستمر به این ورزش خواهم پرداخت.
_ و موسیقی؟
پاکدل: تنها گوش میکنم و علاقه شدیدی به موسیقی دارم.
_ غرور داری؟
پاکدل: نه، اصلا. چون در زندگیم آنقدر در هر زمینهای بزرگتر از خودم دیدهام که نیازی به مغرور شدن نمیبینم.
_ اهل مد هستی؟
پاکدل: نه، اهل مد نیستم.
_ خاکی چطور؟
پاکدل: خاکی خاکی هستم و از غرور بیجا بیزارم.
_ از فوتبال چه خاطرهای
داری؟
پاکدل: مثل خیلی از ایرانیها، بازی با استرالیا بعد از گل دوم خداداد عزیزی، پرشم باعث شد تا به سقف اتاق بخورم. در آن بازی به نظرم عابدزاده بینظیر بود.
_ با ورزشکاران آشنا
هستی؟
پاکدل: نه، آشنایی خاصی ندارم.
_ در این ۲۶ سال زندگی از وضعیت خودت راضی هستی؟
پاکدل: سعی میکنم از موقعیتهای زندگی لذت ببرم، دوست دارم با زمان جلو بروم. حتی از رنج کشیدنی که نتیجه بدهد و مرا به هدفم نزدیک کند، هم لذت میبرم.
بیوگرافی و عکس مهدی پاکدل به همراه مصاحبه با وی
_ هنوز به اصفهان وابستهای؟
پاکدل: به هر حال زادگاهام است. از قدم زدن در سی و سه پل و پل خواجو لذت میبرم. هرگاه دلم میگیرد اصفهان را انتخاب میکنم. خاطرات خوب کودکی من در آنجا رقم خورده است. راحت بگویم در هر وجب از خاک اصفهان فشرده تاریخ بشر است. در هر مترش هنر میدود. خیلی ناسیونالیستی قضاوت نمیکنم، ولی به این شهر میبالم، همان طور که ونیزیها به ونیز، پاریسیها به پاریس و اسپانیاییها به بارسلون. بیخود نیست که هر مهمان خارجی حتما سری به اصفهان میزند.
_ بچه درسخوان بودی؟
پاکدل: راستش را بخواهید درسخوان نبودم، اما مثل اینکه باهوش بودم و نمرات خوبی میگرفتم.
_ از کار جدیدت بگو؟
پاکدل: در مجموعهای به نام کاری از فیاض موسوی با بازی سام درخشانی، امیر دلاوری، شبنم قلیخانی، برزو ارجمند، اسماعیل شنگله، بهرام ابراهیمی و… در حال بازی هستم.
_ تلویزیون زیاد میبینی؟
پاکدل: زیاد که نه، ولی به خاطر حرفهام و اینکه باید از مجموعههای تلویزیون آگاهی داشته باشم، در حد نیاز میبینم.
_ راستی از کوچه پس کوچههای
اصفهان برایمان چیزی نگفتی؟
پاکدل: فوتبال با توپ پلاستیکی، از مدرسه که به خانه میآمدیم، کیف را گوشهای میانداختیم و همراه بچههای محل به زمین خاکی نزدیک خانهمان میرفتیم و تا سر حد مرگ فوتبال باز میکردیم. البته در حال حاضر در آن زمین بازی، یک برج بزرگ بالا رفته است.
_ برادر بزرگتان حسین
چند فرزند دارد؟
پاکدل: دو پسر و یک دختر که بهترین دوستانم هستند. برادرزاده بزرگم ۲۲ سال سن دارد و در هر زمینهای با یکدیگر مشورت میکنیم.
_ سپاسگزار که
وقت خود را در اختیار ما
گذاشتید.
پاکدل: من هم از شما تشکر میکنم، ولی یادتون باشه که توی اسبابکشی به من کمک نکردید (خنده.)
بیوگرافی و عکس مهدی پاکدل به همراه مصاحبه با وی
گفت و گو با مهدی پاکدل /«بی گناهان» مثال نسل ماست
«مهدی پاکدل» متولد ۱۳۵۹ در اصفهان است و کوچک ترین عضو خانواده «پاکدل »ها است. دو برادر بزرگتر او حسین و مسعود از مجریان و عکاسان موفق تلویزیون و تئاتر هستند. «مهدی پاکدل» در رشته گرافیک تحصیل کرد و در دوره یی که حسین پاکدل مدیریت تئاتر شهر را برعهده داشت وارد خانواده تئاتر شد و با شرکت در کلاس های پانتومیم «سیروس شاملو» بازیگری در تئاتر را با نمایش «جنبش انفیه» تجربه کرد. استعداد او در تئاتر و صدا و چهره خوبش باعث شد تا کارگردان های سینما و تلویزیون به سراغش بیایند و از اواخر دهه هفتاد بازیگری مقابل دوربین را هم تجربه کرد. ایفای نقش «علیرضا» در مجموعه پرمخاطب «اولین شب آرامش» نقطه عطفی در کارنامه بازیگری «پاکدل» شد و محبوبیت این نقش باعث حضور او در ۲۶ مجموعه دیگر احمد امینی با عنوان «بی گناهان» شد. مهدی پاکدل از حضورش در این مجموعه و همکاری مجدد با احمد امینی می گوید.
– آیا تجربه موفق همکاری در «اولین شب آرامش» به حضور شما در مجموعه «بی گناهان» منجر شد؟
شخصیت علیرضا در «اولین شب آرامش» خیلی به من نزدیک بود و این نقش و مجموعه به نوعی پیک کارهایم شد. اما فقط این مساله باعث همکاری مجدد من با آقای امینی نشد، بلکه متن خوب و نقش متفاوت و تاثیرگذار پیشنهادی در شکل گیری همکاری دوباره ما موثر بود. گروه حرفه یی و صمیمی و پشت صحنه شاد مجموعه «اولین شب آرامش» و تجربه مجدد آن فضا در این مجموعه مسائلی هستند که به بازیگر انگیزه بیشتری برای ادامه کار می دهند.
– این طور که از این چند پلان متوجه شدم در این مجموعه هم نقش یک جوان رمانتیک و احساساتی را ایفا می کنید و باز هم وجه عاطفی شخصیت شما خیلی پررنگ است.
شاید همین طور است که شما می گویید. البته این سکانسی که شما اشاره کردید تصادفاً جزء صحنه های عاطفی مجموعه است و «مهرداد» شخصیتی که من نقش آن را بازی می کنم مشکلی عاطفی با همسرش پیدا کرده است. در واقع زنش قصد ترک او را دارد و قاعدتاً «مهرداد» هم از این اتفاق عصبانی است. کما اینکه اصولاً وقتی در این سن و سال داریم بازی می کنیم بیشتر نقش ها عاطفی تر هستند چون بخش اعظم درگیری های مربوط به این سنین ماجراهای عاطفی و عشقی است.
– ولی در کارنامه بازیگری شما این نقش ها بیشتر دیده می شود.
احتمالاً این مساله به شخصیت خودم برمی گردد و در ناخودآگاه من تمایل به این گونه نقش ها بیشتر است. در واقع هم خودم دوست دارم این گونه نقش ها را بازی کنم و هم انتخاب هایی که صورت می گیرد به این سمت گرایش دارد، یعنی کارگردان ها زیاد تغییر آنچنان فاحشی از من نخواسته اند که مثلاً بیایم و نقش یک قاتل خطرناک را بازی کنم و تا حالااین گونه نقش هایی از من نخواسته اند که من هم بتوانم خودم را در این قالب ها آزمایش کنم و ببینم اصلاً می توانم این نقش ها را هم بازی کنم یا خیر و همه اش نقش هایی بوده که در رًنج سنی خودم و همین فضا و حال و هوای مربوط به این دوران با ماجراهای عاطفی به من پیشنهاد شده است. نمی دانم شاید هم فیزیک و چهره ام به آدم های عاشق می خورد. (می خندد)
-البته این گونه نقش ها هم بیشتر مورد توجه مخاطبان به خصوص مخاطبان تلویزیون قرار می گیرد و به اصطلاح محبوب تر می شوند.
بله، اصولاً مخاطبان با این گونه نقش ها بیشتر همذات پنداری می کنند، چون بالاخره در هر خانواده یی یک جوانی هست که با این ماجراها درگیر است.
-به نظر می آید این امتیاز مثبتی برای شما به عنوان یک بازیگر باشد.
بله، خودم هم این گونه نقش ها را بیشتر دوست دارم.
-در این مجموعه هم شما بار دیگر با امیر آقایی و پرویز پورحسینی بازی دارید.
البته من فقط در یک سکانس با هر دو آنها بازی دارم. آقای پورحسینی دراین مجموعه نقش پدر نامزد قبلی من را دارند که ارتباط چندانی با هم نداریم. امیر آقایی هم نقش کارآگاه پلیس و بازرس جنایی را دارد که فقط در یکی – دو سکانس با هم بازی داریم. بیشتر بازی من مقابل آقای کرامتی و خانم نجف زاده در نقش پدر و مادرم و خانم نازنین آقااحمدی و آقای فرهنگ در نقش همسر و پدر همسرم است.
-آیا مدت زمان طولانی فیلمبرداری مجموعه باعث خستگی بازیگر نمی شود؟
من چون در این گروه راحت هستم و خیلی آرامش دارم و لذت می برم از بودن در این پروژه زیاد احساس خستگی نمی کنم و برایم سخت نیست. اتفاقاً خیلی هم به من پیشنهاد بازی می شود که می توانم در زمان های پرتی کار بروم و در آنها بازی کنم، ولی خودم قبول نمی کنم و دوست ندارم سر کار دیگری بروم چون الان دارم با این نقش «مهرداد» حال می کنم و از ایفای آن لذت می برم.
-منظور از «بی گناهان» چه کسانی هستند؟
«بی گناهان» یک جوری مثال نسل ما است در مجموعه، یعنی پدران ما در گذشته و سال ها قبل مرتکب گناه بزرگی شده اند که الان نتیجه اش را دارند در سرنوشت ما می بینند و ما بدون اینکه اصلاً روحمان هم خبر داشته باشد درگیر یکسری داستان می شویم که اصلاً به ما هیچ ربطی نداشته است. پدران ما کاری کرده اند که وضع فعلی ما را پدید آورده است و فکر می کنم اسم «بی گناهان» به همین دلیل برای این قصه انتخاب شده است.
– آیا فکر می کنید این مجموعه هم همانند «اولین شب آرامش» بتواند با مخاطبان ارتباط برقرار کند؟
تنها چیزی که می توانم بگویم این است که کسانی که «اولین شب آرامش» را دوست داشتند و پسندیدند و با سلیقه شان جور درمی آمده منتظر این سریال باشند چون فوق العاده جذاب تر، با داستانی قوی تر است و با وسواس بیشتری دارد تولید می شود که حتماً خوششان خواهد آمد.
– خود شما کدام کار را بیشتر دوست دارید؟
«اولین شب آرامش» برای من به عنوان «علیرضا»ی آن سریال یک حس نوستالژی دارد که خیلی برایم جالب است و اولین بار بود که من را با مقوله شهرت و به گفته شما محبوبیت درگیر کرد و آن حس و حال متفاوتی برای من دارد. ولی این سریال از لحاظ وسواسی که در تولیدش صرف می شود به گمانم خیلی بهتر است و تشکر می کنم از آقای شاهسواری که امکان این وسواس ها را به عنوان تهیه کننده برای گروه فراهم می کند.
– به عنوان بازیگر نقش «مهرداد» تعریفتان از این شخصیت چیست؟
من یکسری ویژگی ها و ریزه کاری هایی از این شخصیت در ذهن دارم که سعی می کنم براساس آن نقش را پیش ببرم. تعریف کلی که می توانم از این شخصیت ارائه دهم این است که «مهرداد» یک مهندس جوان است که تازه می خواهد کارش را شروع کند و با اینکه پدرش فوق العاده پولدار و سرمایه دار است نمی خواهد زیر دین پدرش برود، خودش می خواهد با همسرش که تازه ازدواج کرده اند کارش را شروع کند.
زنش گرافیست و خودش مهندس است. با اینکه پدرش بساز و بفروش است، شهرک می سازد و شرکت معتبر تجاری دارد مهرداد دلش نمی خواهد در کنار پدرش کار کند و ترجیح می دهد با دوستان مشترک دانشگاهش کاری را شروع کند.
به هر حال او جوان قïدی است که اصلاً هم آدم صرفاً مثبتی نیست و یک جاهایی اشتباه های فاحشی هم می کند. دچار سوء تفاهم هایی در مورد زنش و نامزد قبلی اش می شود و ماجراهایی که در گذشته برای پدر خودش و پدر همسرش پیش آمده او را درگیر ماجراهایی می کند که زندگی او و همسرش را دچار تغییر و تحولاتی ناخواسته می کند و همین چند لایه بودن زندگی «مهرداد» به خاص شدن این شخصیت کمک کرده است که من این ویژگی هایش را دوست دارم.